مرادپور در موزه سینما از ویژگیهای فیلمنامه گفت
تاریخ انتشار: ۵ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۷۶۵۶۷۱
کارگاه «از سجاده آتش تا کارو با احمد مرادپور» همزمان با هفته دفاع مقدس عصر روز گذشته در موزه سینما برگزار شد.
به گزارش گروه فرهنگ و هنر برنا؛ احمد مرادرپور در ابتدا درباره ایدهیابی و تبدیل آن به فیلمنامه، گفت: وقتی در سینما صحبت از ایده میشود به معنای خلاصه و فشرده داستانی است که میخواهیم نقل کنیم؛ مثل زمانی که برای یک فیلم خلاصه یک خطی مینویسیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: تعیین ایده یک خطی فیلم نیاز به مهارت خاصی دارد و معمولا زیر 20 کلمه است و بعد از آن ایده وارد مراحل دیگر مانند سکانس و واحدهای نمایشی بزرگتر شده و در انتها تبدیل به فیلمنامه سینمایی میشود. نکته قابل توجه این است که در هر ایدهای که به ذهن میرسد معنا و مفهومی نهفته است. همیشه کار ایده این است که شکل و فرم خط داستانی را معرفی میکند و ما را به سمت مسیری که مسیر داستان است جلو میبرد.
مرادپور با بیان اینکه مفهوم مرحله بعد از ایدهیابی است، ادامه داد: مفهوم در ایده نهفته است و اگر در داستان خود را عیان کند خوب است در غیر این صورت پیدا کردن مفهوم و آوردن آن در فیلم غیرممکن است و اگر داستان در مسیر مفهوم قرار نگیرد نمیتوان نام آنرا داستان گذاشت. درواقع داستان با معنا و مفهوم به تکامل میرسد و ارزش بیشتری پیدا میکند ؛ به همین دلیل است که برخی از داستانها تاثیرات عمیقی در زندگی ما میگذارند.
وی با اشاره به تکنیکهای ایدهیابی برای داستان، گفت: ممکن است در داستان درباره مفهومی صحبت کنید که در جامعهای هنجار نباشد اما در جامعه دیگر ارزش باشد مهم این است که وقتی داستانی را پرورش میدهید بتوانید آنرا به سرانجام برسانید. اینها مواردی هستند که در داستان باید به آن توجه کرد. گاهی بهخاطر بیتوجهی به این موارد با وجود حضور بازیگر حرفهای و چهره، فیلم مخاطب را جذب نمیکند درحالیکه اگر قدم اول استوار برداشته شود قطعا نتایج درخشانی به دنیال خواهد داشت.
کارگردان فیلم سینمایی «سجاده آتش» در پاسخ به این سوال که چگونه میتوان ایدهیابی کرد، گفت: یکی از راههای پیدا کردن ایده دقت به زندگی خود و اطرافیان است. گاهی ایده در زندگی روزمره ما است و گاهی حتی رویاها و آرزوها میتواند ایده باشد. رویدادهای جامعه بشری، تاریخ، حال، آینده و تجربیات همگی میتواند ایده باشد اما تا وقتی آن رویدادها و منابعی که دسترسی داریم تبدیل به داستان نشوند فایده ندارد.
وی با بیان اینکه هر ایدهای قابلیت تبدیل به داستان شدن را ندارد، بیان داشت: به عنوان مثال، فیلم کوتاه زمانی باید تمام شود که مفهوم را بیان کرده باشد؛ در واقع معنای داستان زمانی کامل میشود که مفهوم اصلی بیان میشود. داستانهای ایرانی بهترین انتخاب برای فیلم کوتاه هستند. در فیلم زمانی که مفهوم اصلی تکمیل شد دیگر نباید آن را ادامه داد زیرا مخاطب را پس میزند. داستان زمانی تمام میشود که هر آنچه در ابتدای فیلم درنظر گرفته شده بود محقق شود.
مرادپور ادامه داد: یکی دیگر از راههای ایدهیابی، تبدیل کردن ایده به سوال است؛ این کار کلیدی طلایی برای ایدهیابی است. فیلمنامه نویس به جای داستان گفتن راجع به هر موضوعی بهتر است درباره آن از خود سوال بپرسد، این موضوعی است که من در اثر تجربههایم به آن رسیدهام و بسیار کاربردی است زیرا در این صورت ابعاد آن موضوع برایتان بیشتر آشکار میشود.
وی افزود: البته مهم این است که در سوال کردن نباید ارزشگذاری کنیم فقط کافی است درباره آن ایده از خود سوال کنیم تا دریچههای زیادی برایمان باز شود. همچنین میتوانیم برای آن موضوع، داستان طراحی کنیم تا تماشاگر به نتیجه برسد که آیا آن موضوع مناسب است و یا مناسب نیست.
وی خاطرنشان کرد: مثلا برای پدرخوانده میتوانیم از خود بپرسیم «چه میشد اگر جوانترین فرد خانواده تبدیل به پدرخوانده میشد» گاهی ایده بخاطر اینکه موقعیت متعارف را بر هم میزند و تضاد ایجاد میکند جذابیت فیلم را بیشتر میکند. مثلا میتوانیم از خود بپرسیم «چه میشود که فردی بیگناه دستگیر شود و حکم اعدام بگیرد؟»در مورد سجاده آتش میتوانیم این سوال را بپرسیم که «چه میشد اگر فرمانده یک گردان در ابتدای جنگ کشته و از رزم خارج میشد و پسری جوان و بیتجربه به عنوان فرمانده انتخاب میشد؟» تبدیل کردن ایده به سوال، همان پیدا کردن خط داستانی است. این روش سوال کردن در بسیاری از موارد که ذهن به بنبست رسیده، میتواند کارگشا باشد؛ در این صورت موضوعاتی پیدا میکنید که باید تبدیل به داستان شود.
مرادرپور درباره این که چگونه ایده تبدیل به داستان شود نیز گفت: «داستان» متشکل از یک شخصیت و یک ماجراست؛ این دو اصل حداقل مواردی است که برای داستان به آن نیاز دارید. داستان در دل سوال نهفته است. باید بتوانیم ابتدا یک داستان بگوییم و مرحله بعد این است که چگونه آن داستان را جذاب کنیم.
وی افزود: زمانی که در فیلم شاهد حضور راوی هستید بدین معنی است که شما در حال دیدن یک داستان هستید. در فیلم های داستانی معمولا تماشاگر خود را جای شخصیت میگذارد و نیازی نیست با حضور راوی دائم به او یادآوری کنید که داستان را تماشا کنید ضمن اینکه فیلم داستانی در اکثر موارد احتیاج به راوی ندارد زیرا مخاطب با آن همذاتپنداری میکند. به نظر من داستان باید آنقدر جذاب باشد که تماشاگر خودش با او همراه شود.
این کارگردان همچنین درباره استفاده از راوی در فیلمهای مستند، گفت: در مستند به دلیل اینکه شکل روایتگری رابطه علت و معلولی ندارند میتوانید از راوی استفاده کنید اما در فیلم هر چه تعریف میکنید باید موضوعیت خود را از قبل گرفته باشد.
گفتنی است، این کارگاه عصر روز گذشته با حضور علاقمندان سینما و اعضاء باشگاه مخاطبان موزه سینما در مدت زمان سه ساعت در موزه سینمای ایران برگزار شد.
انتهای پیام/
آیا این خبر مفید بود؟
نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: هفته دفاع مقدس موزه سینما احمد مرادپور تبدیل به داستان موزه سینما ایده یابی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۶۵۶۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پلورالیسم چه نگاهی به سیاست بینالملل دارد؟
عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - پلورالیسم در مفهوم متعارف، نظریهای جامعهشناختی-سیاسی است که بر پراگندگی قدرت در میان شماری از مجموعهها یا گروههای رقیب تاکید دارد.
پیش از این دربارۀ پلورالیسم و دولت پلورالیستی توضیح دادهایم. اینکه پلورالیسم یا کثرتگرایی چه نگاهی به سیاست بینالملل دارد، موضوع این نوشته است.
مختصرا باید گفت پلورالیسم در حوزۀ سیاست بینالملل، نفوذپذیری دولت را برجسته میکند. چشمانداز پلورالیستی در سیاست بینالملل، بویژه در ایالات متحدۀ آمریکا، در دهههای 1960 و 1970 ظهور یافت و بر شالودۀ ارزشهای لیبرالیستی استوار بود.
جان برتن، پلورالیست انگلیسی، با استفاده از تشبیه میز بیلیارد، محدودیتهای رویکرد دولتمحور به سیاست بینالملل را روشن کرد. بر اساس این تشبیه، رئالیسم به دولتها به مثابه توپهای بیلیارد، یعنی واحدهایی نفوذناپذیر و مستقل، مینگرد که از راه فشار بیرونی بر یکدیگر تاثیر میگذارند.
از این رو رئالیسم در سیاست بینالملل چنین میپندارد که دولتهای دارای حاکمیت، که در نظام پرهرجومرج بینالمللی تعامل دارند، مانند مجموعۀ توپهای بیلیارد روی میز، این طرف و آن طرف برده میشوند و به هم میخورند.
به عقیدۀ پلورالیستها، این تشبیه از این حیث گمراهکننده است که حد نفوذ روزافزون بازیگران بینالمللی، مانند شرکتهای چندملیتی و سازمانهای غیرحکومتی را نادیده میگیرد و نیز نمیتواند وابستگی دولتها، بویژه در مسائل اقتصادی را تشخیص دهد.
بنابراین، چشمانداز پلورالیستی الگویی از ترکیب بازیگران ارائه میدهد که ضمن توجه به حکومتهای ملی، تاکید میکند که طیف گستردهتر صاحبان منافع و گروهها، سیاست بینالمللی را تعیین میکنند.
در تحلیل نهایی، از این دیدگاه، تاکید بر حاکمیت بیرونی، که از نظر رئالیسم محوری است، باید جای خود را به مفهوم میانهروتر خودمختاری بدهد.
توضیح اینکه، حاکمیت درونی یا داخلی در اشاره به توانایی دولت در ملزم کردن همۀ شهروندان، گروهها و نهادهای درون مرزهای سرزمینی به کار میرود ولی حاکمیت بیرونی یا خارجی به جایگاه دولت در نظم بینالمللی و توانمندی عمل آن به صورت واحدی مستقل و خودمختار مربوط است. حاکمیت درونی/داخلی و حاکمیت بیرونی/خارجی، در واقع نامهای دیگری برای "اقتدار" و "استقلال" هستند.
به هر حال در پلورالیسم، تاکید بر حاکمیت بیرونی جای خودش را به مفهوم ملایمتر "خودمختاری" میدهد. یعنی استقلال دولتها در عرصۀ بینالمللی نسبتا کمرنگ میشود ولی کاملا از بین نمیرود.
تعدیل مفهوم حاکمیت بیرونی، این امکان را بوجود میآورد که مجموعههایی مانند شرکت کوکاکولا یا شرکت اپل دقیقا همانند دولتهایی چون دولتهای آلمان و کرۀ جنوبی و برزیل، بازیگرانی بینالمللی تلقی شوند.
در واقع با توجه به تاکید پلورالیسم بر پراکندگی قدرت، همۀ بازیگران حکومتی و غیرحکومتی، در چارچوب کنترلها ومحدودیتهایی قرار دارند و حرکت مستقل نمیتوانند داشته باشند. و این به این معناست که مفهوم "استقلال" در ذیل درک پلورالیستی از سیاست بینالملل، به نحوی متفاوت یا رقیق فهمیده میشود.
یکی از پیامدهای مهم رویکرد پلورالیستی به سیاست بینالملل آن است که این رویکرد معرف دور شدن از "سیاست قدرت" و "بزرگنمایی ملی" است. البته این تحول چندان هم منعکسکنندۀ ایمان ایدهآلیستی به اصول انتزاعی نیست بلکه بیشتر حاکی از درک این نکته است که وقتی قدرت به گستردگی توزیع شده باشد، رقابت نتیجۀ عکس میدهد.
در نتیجه، پلورالیستها میخواهند بگویند که در جهانی با وابستگی فزاینده، سرانجام ثابت خواهد شد که گرایش به همکاری و یکپارچگی، که شاید در اروپا از همه جا آشکارتر است، اجتنابناپذیر است.
در جهان کنونی، راستگرایان افراطی در آمریکا و اروپا به شدت با درک پلورالیستی از سیاست بینالملل مخالفاند. به همین دلیل افرادی نظیر دونالد ترامپ در آمریکا و مارین لوپن در فرانسه و نیز ولادیمیر پوتین در روسیه، هر کدام به نحوی در پی "بزرگنمایی ملی" هستند و از "سیاست قدرت" دفاع میکنند.
نفی "همکاری و یکپارچگی" در گرایش ترامپ به خروج آمریکا از ناتو و تاکیدش بر شعار "اول آمریکا" به خوبی مشهود است. حملۀ روسیه به اوکراین نیز به خوبی اعتقاد پوتین به "سیاست قدرت" را نشان میدهد.
راستگرایان افراطیای چون مارین لوپن و دیگران در سایر کشورهای اروپایی نیز، با ناسیونالیسم پررنگی که دارند، آشکارا مخالف روند جهانیِ وابستگیِ فزایندۀ کشورها و بازیگران بینالمللی به یکدیگرند.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: دولت جمعگرا؛ مبنای اقتصاد دستوری